در طول ۴۰ هزار سال گذشته، انسان خردمند یا هومو ساپینس تنها گونه انسانی باقیمانده روی زمین بوده است. اما اگر نئاندرتالها و دنیسوانها، دو خویشاوند باستانی ما، همچنان به حیات خود ادامه میدادند، چهره امروز جهان چگونه شکل میگرفت؟ این پرسشی است که گروهی از متخصصان در گفتوگو با MailOnline به آن پاسخ دادهاند.
نئاندرتالها و دنیسوانها؛ انسانهایی شبیه ما اما متفاوت
نئاندرتالها حدود ۴۰۰ هزار سال پیش از نیاکان مشترک با انسانهای امروزی جدا شدند و دنیسوانها نیز حدود ۴۳۰ هزار سال پیش مسیر تکاملی مستقلی را در پیش گرفتند. اگر این دو گونه منقرض نمیشدند، به گفته کارشناسان، ظاهر آنها تفاوت چشمگیری با انسانهای امروزی نداشت. نئاندرتالها قدی کوتاهتر، پاهایی کوتاهتر، لگنی پهنتر و جمجمهای بزرگتر داشتند. صورت آنها با ابروهای برجسته و پیشانی کوتاه قابل تشخیص بود، اما همچنان در محدوده تنوع انسانی قرار میگرفتند.
در مقابل، دنیسوانها گونهای مرموزتر و کمتر شناختهشدهاند. تنها در ماههای اخیر نخستین جمجمه نسبتاً کامل از آنها کشف شده است. بر اساس این یافتهها، دنیسوانها صورتی پهن، گونههایی برجسته، دهانی فراخ و بینی بزرگی داشتند و از نظر فیزیکی بسیار نیرومند و عضلانی بودند.
شباهتهای ژنتیکی و احتمال درهمآمیختگی
با وجود تفاوتهای ظاهری، نئاندرتالها، دنیسوانها و انسانهای امروزی از نظر ژنتیکی آنقدر به هم نزدیک بودند که آمیزش میان آنها ممکن بود. شواهد ژنتیکی نشان میدهد که بسیاری از انسانهای امروزی بخشی از DNA نئاندرتال یا دنیسوان را در ژنوم خود دارند. به گفته دکتر هوگو زبرگ از مؤسسه کارولینسکا، اگر این گونهها منقرض نمیشدند، احتمالاً در طول زمان با انسانهای مدرن درهم میآمیختند و به تدریج یک گونه ترکیبی جدید شکل میگرفت.
برخی ویژگیهای ژنتیکی خاص مانند سازگاری با ارتفاعات بالا در تبتیها یا شکل خاص لبها در برخی جمعیتهای آمریکای لاتین، بهطور مستقیم از دنیسوانها به ارث رسیدهاند. این نشان میدهد که تأثیر ژنتیکی این گونهها همچنان در انسان امروزی باقی مانده است.
آیا میتوانستند با جامعه مدرن سازگار شوند؟
با وجود شباهتهای فیزیکی، کارشناسان معتقدند که نئاندرتالها احتمالاً در انطباق با جامعه پیچیده و اجتماعی امروز دچار مشکل میشدند. دکتر آوریل نوئل، باستانشناس دانشگاه ویکتوریا، میگوید: «نئاندرتالها در گروههای کوچک و منزوی زندگی میکردند و در صورت بروز بحران، شبکهای برای حمایت از آنها وجود نداشت.»
تحقیقات ژنتیکی نشان میدهد که نئاندرتالها از نظر انعطافپذیری شناختی، درک زبان و رفتارهای اجتماعی، نسبت به انسانهای امروزی محدودتر بودند. به همین دلیل، در دنیای پرشتاب و بههمپیوسته امروز، احتمالاً نمیتوانستند بهراحتی جایگاهی پیدا کنند.
تأثیر بر ساختار اجتماعی و محیط زیست
اگر نئاندرتالها و دنیسوانها همچنان در کنار انسانهای مدرن زندگی میکردند، ساختار اجتماعی جهان امروز ممکن بود بهکلی متفاوت باشد. به گفته پروفسور اسپیکینز، انسانهای مدرن در طول تکامل، «اهلیتر، اجتماعیتر و مشارکتیتر» شدهاند. اما اگر گونههایی مانند نئاندرتالها با ویژگیهای فردگرایانهتر غالب میشدند، شاید جامعه انسانی کمتر تحت تأثیر شبکههای اجتماعی یا رفتارهای جمعی قرار میگرفت.

از سوی دیگر، حضور این گونهها میتوانست تأثیرات زیستمحیطی بشر را کاهش دهد. نئاندرتالها و دنیسوانها در جوامع کوچکتر زندگی میکردند و احتمالاً توسعه فناوری و بهرهبرداری از منابع طبیعی با سرعت کمتری پیش میرفت. در نتیجه، شاید امروز با بحرانهایی مانند تغییرات اقلیمی یا انقراض گسترده گونهها مواجه نبودیم.
نتیجهگیری
اگر نئاندرتالها و دنیسوانها منقرض نمیشدند، جهان امروز از نظر ظاهری، اجتماعی و زیستمحیطی تفاوتهای چشمگیری با وضعیت فعلی داشت. آنها ممکن بود در کنار انسانهای مدرن زندگی کنند، با آنها درآمیزند یا حتی گونهای جدید از انسان را شکل دهند. اما در عین حال، چالشهایی مانند سازگاری اجتماعی و محدودیتهای شناختی میتوانست مانعی برای بقای مستقل آنها در دنیای پیچیده امروز باشد.